بارون

... قطره های شفاف و شیشه ای

بارون

... قطره های شفاف و شیشه ای

« انتظار »

انتظار دل من ، ثانیه هارو ساخته 

ثانیه هایی که هر کدومشون به اندازه ی ساعت ها میگذره 

پرده ی اشک ، چشمامو پوشانده 

نفس های نامنظم و سنگینم ، حس تنهایی رو قورت داده 

اما در انتهای گلویم مانده و سنگینیم را فزون تر 

حتی ماهی هایم هم برام مهم نیستن 

ماه هاست که میگذرد ...   

نتیجه ی فردا هم پایان همیشگیست ، پایانی ناقص 

پایانی که شروعی دوباره دارد ، اما نه برای من ... 

معین